درهم طورانه

دختری باش که رویاهاشو به اهدافش تبدیل کرده

درهم طورانه

دختری باش که رویاهاشو به اهدافش تبدیل کرده

۱۶ مطلب در مرداد ۱۳۹۸ ثبت شده است

۱۳
مرداد ۹۸
+پنجشنبه هفته پیش قلمچی یه همایش برگزار کرد که درمورد انتخاب رشته و این چیزا بود...حرفاشون خوب بود...شاید در اینده به دردم بخوره..از سری حواشی این همایش این بود:
1-جناب دانشجوی دکترای مکانیک دانشگاه تهران همه رشته هارو گرایشی از مکانیک میدونست و معتقد بود مهندسی شیمی همون مهندسی مکانیکه فقط 20 واحد فرق داره!جوری صحبت کرد که همکار خودش که مهندس شیمیه اذعان داشت اقای دکتر همه رشته هارو انشعابی از رشته خودشون میدونن و برای انتخاب رشته نباید پیش چنین ادمایی رفت چون باعث ایجاد نفرت از سایر رشته ها میشن!
2-وقتی میخوای انتخاب رشته کنی..لیستو نسپار دست کافی نت محل!...میگفت..یکی پزشکی شهرمون قبول شده بود...یه ماه بود که نمیومد..بعد که اومد ازش پرسیدیم چرا نمی اومدی؟جواب داد ما خانوادگی فیزیوتراپیستیم و یه کلینیک داریم.
۸ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۰۶
mahshad
۰۸
مرداد ۹۸

1-Aquaman فیلم فوق العاده جذابیه...اگه ندیدینش.:)

2-The Wandering Earthفیلم قشنگیه...درمورد اینه که خورشید داره نابود میشه...انسانها هم برای جلوگیری از نابودی خودشون قصد دارن کره زمین رو به یه منظومه دیگه ببرن..(اگه زبون چینی کلافتون میکنه..نبینین..انقدر{گ.ژ}تلفظ میکنن..دلت میخواد کلتو بکوبی تو مانیتور)

3-Train to Busanیه فیلم زامبی طور فوق العاده! کره ایه..این بهتر از زبون چینیه!:)

4-wonder یه فیلم احساسی...داستان پسر بچه ای به نام اگوست پالمن که مبتلا به بیماری سندروم تریچر کالینزه

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۸ مرداد ۹۸ ، ۲۱:۱۸
mahshad
۰۷
مرداد ۹۸
امروز فقط از خداوند سپاسگزارم که یک سال دیگر به زندگی ام افزودD:

۳ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۰۷ مرداد ۹۸ ، ۱۵:۵۴
mahshad
۰۶
مرداد ۹۸
+چند ساله برای دیدن فیلم هایی که تو خونه و تو صفحه کوچیک کامپیوتر به دلیل عظمتشون جا نمیشن میرم سینما...من با محمد رسول الله از شکوه فیلم شکه شدم....با به وقت شام ترسیدم...با تنگه ابوقریب لذت بردم...اما با دیدن این فیلم احساسات بهم هجوم اوردن،همه به جز گریه...برخلاف تصور خودم و همه گریه نکردم...فقط بغض کردم... وتا آخر فیلم بغضم نشکست...ولی هم شکه شدم...هم ترسیدم..هم لذت بردم...و بیشتر از همه دلم سوخت.
+ دلم سوخت برای دایی نورالدین و تلاشش برای دفاع از فائزه...برای غمناز خانم و غم تو چشماش...برای عصمت خانم و آقا موسی که چه دردی رو میکشن...برای سعید که تو بغل یه مشت حیوون دست به دست میشد و نمیتونست آغوش مادرش رو به یاد بیاره...برای فائزه که چقدر دلبرانه خودشو آرایش میکرد تا برای شوهرش زیبا به نظر برسه...حتی برای عبدالحمید هم دلم سوخت ...برای جهالتش و سادگیش...وچقدر راحت عشقشو کشت!!و بیشتر از همه دلم برای شهاب سوخت که تا لحظه آخر زندگیش فک میکرد همش فیلمه!
+مهشاد نوشت:جناب شکیبا من دیگه با چه رویی برم لیسانسه ها رو ببینم؟؟اخرین حرکت اکشنی که از تو انتظار میرفت همون تفنگ درست کردن با انگشتات و شلیک به ایینه بود!!دیگه تو رو چه به کلاشینکف و مسلسل و کلت؟:)
+مهشاد نوشت:من هنوز حرف اون تک تیرانداز ایرانی رو نمیتونم درک کنم...به نظرم تو همون پیتزا فروشی میتونست دخل ریگی رو بیاره...(خب مغزش بپاچه رو صورت بچه.. چه ایرادی داره؟یه ملت راحت میشدن همون موقع.)
+مهشاد نوشت:فیلم قشنگیه...ببینیدش:) عبدالحمید،فائزه رو سر نمی بره... با تفنگ میکشتش... کاش اینو به من یکی میگفت که تاآخر فیلم استرس نگیرم.:)
+مهشاد نوشت:ساعت یکه شبه... همه ملت رفتن...من و سین نشستیم داریم تیزرشو میبینیم.. به زور بلندمون کردن!
۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۶ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۰۲
mahshad
۰۲
مرداد ۹۸

+یه پیکان پایین پنجره خونمون پارک شده که رو سقفش یه تیکه مستطیل شکل سیاه داره....فک کنم سایپا پیکانو از ایران خودرو گرفته و داره روی پیکان سان روف دار کار میکنه....اینی هم که جلوی خونه ماست... نسخه آزمایشیشه:)

+تا حالا ساعت 5 صبح بستنی توت فرنگی خوردین.... از یه طرف هم ترس اینو داشته باشین که کسی از سروصدای فریزر بیدار نشه؟اصن عالیهههه:)....حتما امتحانش کنید.

+حالا که داریم به اعلام نتایج نزدیک میشیم...دلم قیری ویری میره.احساسم بد نیست..اما خوبم نیست*_*

+امروز کارناممو گرفتن...منم خواب بودم..بعد که بیدار شدم...دیدم همش تکه!!شکه شدم...ولی یه چیزی مشکل داشت معدلم بالای 19 بود...بعد اعصاب خردی و حرص که این کارنامه ایراد داره.... و بعد از دوساعت بهم میگه کنار تکا یه 1 بذار...اشتباه تایپی بخوره تو سرتون:)

+دوست دارم برم سینما "شبی که ماه..."رو ببینم....ندیده عاشقش شدم:)

۱ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۸ ، ۱۹:۴۱
mahshad
۰۱
مرداد ۹۸
مطمئنا فرداها ای کاش هایی فکرم را پر کنند که دیروزها اگر بودند..فرداها دغدغه هایی خواهم داشت که دیروزها فقط برنامه بودند..فردا من خودم را دوست خواهم داشت!خود آینده ام را!..درحالیکه نفرت تنها واژه ایست که از خود گذشته به یاد دارم...دیدی متفاوت خواهم داشت مانند سهراب سوار بر قایق که آینده ام را با آن بسازم...اینده ای پر از هیجان... پراز عشق...پر از بودن...و آینده ای پر از امید...اینده ای که حتما می اید و آینده ای که هست!
فردا ها کمین کرده اند... فرداها منتظرند....و من هنوز به آینده امیدوارم!
مهشاد نوشت:+موافقید که تو آهنگ "شب*های بعد از تو" صدای "رض*ا به*رام" موقعی که میخواد بگه "نمیلرزید"...میلرزه؟؟:)
۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ مرداد ۹۸ ، ۲۰:۲۹
mahshad