۱۵
مرداد ۹۸
درجریانید که زود بیدار شدم...ساعت 5 رفتیم یه چرت بخوابیم ساعت 7 خواهر جانمون زنگ زد و اطلاع داد نتایجو زدن منم مثه وحشیا از رو تخت پریدم و مامانمم بیدار کردم:|
بعد تا 7:30 درگیر سایت بودم...چون کسی بهم نگفته بود اون برگه رو میزتو بکن و ببر خونه....منم نیاوردمش!شماره داوطلبی و کد رهگیری نداشتم....باهزار دنگ و فنگ وارد سایت شدیمو مامانمم همچنان بالای سرم بود...(خو به جای این میرفتی عینکمو میاوردی عزیزم:|که من کور نشم!!)
رتبم از اونی که احتمال میدادم بهتر شده بود...من سه ماه اخرو هیچی نخونده بودم فقط برام دعا کنید پرستاری قبول شم!
همتونو دوست دارم!!!دعام کنین:)
خداروشکر...خداروشکر...خداروشکر...خداروشکر